غزل فرجام
غیر از خدا کسی مگر، هوا را فرمان می کند
ابر و تگرگ و رعد و برف ، سوارباران می کند
جامه ی خوشرنگِ نظر ، طبیعت و رنگِ سفر
با بخشش و دفعِ خطر ، حزین و خندان می کند
در بین جنگل های سبز ، دیدن راه و رگِ نبض
دیو نحس بی دردِ سر ، یکسره زندان می کند
راهِ شفاعت آشنا ، می گویمش دور از خفا
غذای فکرِ عاشقی ، مزه را دندان می کند
برای کسبِ کاخِ زر ، فرجام رخدار بهشت
روح سلوکِ زهد تن ، این دل و مرجان می کند
این فلک اسرار شفق ، پله به پله تا به تاج
شکل نظامِ مقتدر ، نیکی و میزان می کند
سرباز وافسر تا وزیر عالی مقام تا پادشاه
در طاعتِ پند ازل ، سفیرِ قرآن می کند
فضای بسته تا فلک ، فرشته ها شکلِ ملک
بر کرسی داد خدا ، معیارِ ایمان می کند
جاسم ثعلبی (الحسانی) 10/11/1394
:: برچسبها:
غزل فرجام ,
:: بازدید از این مطلب : 2050
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0